خوب ما اومدیم و درس بزرگی که از این دوره گرفتم این بود که فعلا با وجود این وروجک که مثل جلبک توی خونه به من چسبیده به هیچ عنوان نمی تونم ادامه تحصیل که هیچ حتی یک خط از کتاب هانس و گرتل رو حفظ کنم
اين روزها رشد كلامي شهراد به شدت سرعت گرفته و اكثر چيزهايي رو كه مي شنوه تكرار مي كنه .
با عرض معذرت از همتون اجازه بديد براي خودم اين كلمات رو اينجا بنويسم چون مي دونم گذر زمان چنان گردي بر خاطرات مي ريزه كه زدودنش گاهي مشكل مي شه.
**********************************************
روز جمعه بعد از ناهار با بابائيش رفته روي تخت كه بخوابه و هي يه چيزي مثل جير يا شير مي گفت و من و باباش فكر مي كرديم مي گه شير بعد از كلي دقت فهميديم كه مي گه زير - يعني من برم زير پتو شما هم بياييد تا كلي جنگولك بازي در آريم .
ديشب موقع خوابيدن شيشه به دست توي تختش دراز كشيده و به باباش مي گه پوتو يعني پتو رو بنداز - اينقدر با شنيدن كله پوتو خنديدم كه نگو.
به محض اینکه کوچکترین ضربه ای حتی به شوخی بهش بزنن سریع بر می گرده می گه نژن (نزن)- وای اینقدر این حرف را قشنگ و قاطع می گه که دلت می خواد بخوریش.
هر چیزی روی زمین پیدا کنه - از یک پر کاه گرفته تا حتی لیوان آب خوری خودش که انداخته زمین سریع می داره مي بره مي اندازه توي سينك ظرفشويي و مي گه آخالي (يعني آشغالي)
خدا نكنه يك نفر توي حموم شير آب رو به هر نيتي باز كنه - ضجه موره مي زنه و مي ريه سر كمدش و مي گه امام (حمام) - اوله (حوله)
وقتي مي خواد باهاش بازي كنيم و درست زماني كه ما از خستگی مثل سريش به صندلي يا زمين چسبيديم مي ياد و اونقدر مي گه باچو باچو كه دلمون نرم و گوش هامون دراز می شه ، مي ريم توي اتاق تا با هم بازي كنيم- كلمه بادي رو هم ياد گرفته مي گه يعني بازي
علاوه بر باچو کلمه بشین رو هم می گه و می گه: بیشین
اگر امري فرمايشي داشته باشه اول صدات مي كنه اگر دير كارش رو انجام بدي شروع مي كنه بدو بدو بدو
تا چيزي مي ده دستش كه خيلي براش خوشايند باشه سريع مي گه مي سي (مرسي)
گاهی که می خواد غذا نخوره دست به دلش می ماله و می گه اوی اوی دیلم یعنی دلم درد می کنه (خداییش این یکی رو دیگه از مهد یاد گرفته )
عاشق ماشین پلیس شده و از وقتی براش خریدم دیگه هر جا می ریم همراهش هست و بهش می گه مادین پولیس
از صدقه سر کانال mbc persia بچم یاد گرفته که تیر اندازی کنه - اینقدر قشنگ صداش رو در میاره که می خوام بخورمش- روزی هزار بار به من و علی نگون بخت شلیک می کنه و ما هم باید خودمون رو روی زمین بندازیم
تمام اجزاي بدن خودش رو مي شناسه و اشمشون رو می گه و روي عروسك هم مي تونه نشون بده. جالب ترینشون همون تلفظ گوش هست که می گه اوش
از حيوانات سگ - گربه - انواع پرنده كه همگي رو جوجی مي گه- اسب/ گاو كه هر دوشون فعلا ببخشيد هر دوشون رو گو مي گه و گوسفند رو كه بََبَيي هست مي شناسه و توي تلوزيون و توي تصاوير كتاب تشخيص مي ده.
توي خونه وقتي سرگرم بازي هست گاهي مي بينم تند تند داره اسم بچه هاي مهدشون رو مي گه كه به ترتيب استفاده از :
آيلا- حبه- پاشّا (پارسا)- لي لي (ايليا)- متاب (مهتاب) و مربي هاش نشرن يا نسي (نسترن) و ميدي (مهديه)
چند روز پيش كه مريض شده بود و ديگه از زور سرفه حالت تنگي نفس بهش عارض شد شبونه برديمش بيمارستان و مجبور شدن براش دگزامتازون تزريق كنن.
حالا از اون روز خيلي ببخشيد باسن اش رو هي نشون مي ده و مي گه آنوم بد لولو - يعني خانوم بد به لولوم آمپول زده - عموما كليه نواحي داخل دايپر رو با يه چشم مي بينه و اسمش لولو هست.
چند روز پيش توي فيلم نشون مي داد كه يك نفر داره مي دوه- مي گه بدو بازي بده بي شين -
از غذاها:
شیر- آب
اولو(پلو)
ماکاکانی (ماکارونی)
سیبزی (سبزی)
از اقوام :
بابا حسون (بابا حسن- بابای خودم)
ماما سی (مامان سلی)
اِلٌه (خاله الهام)
اویی (خاله مروارید)
بابایی (بابای علی)
عامٌه (عمه)
عامو (عمو)
لالو (لاوین دخترعموش)
خلاصه اش رو بگم كه جديدا يه كاسكو آورديم خونه به اسم شهراد.