می نویسم که یادم بمونه ... .

رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند .

می نویسم که یادم بمونه ... .

رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند .

باران

باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها
می چکد بر فرش خانه
باز می آید صدای چک چک غم
باز ماتم

من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی دانم ، نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست

نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست
نمی فهمم

کجای اشک یک بابا
که سقفی از گِل و آهن به زور چکمه باران
به روی همسرو پروانه های مرده اش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد
نمی دانم

نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست
نمی فهمم

یاد آرم روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مرد
کودکی ده ساله بودم
می دویدم زیر باران ، از برای نان


مادرم افتاد
مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می داد
فقط من بودم و باران و گِل های خیابان بود
نمی دانم
کجــــای این لجـــــن زیباست

بشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردا
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالا دست
و آن باران که عشق دارد فقط جاریست برای عاشقان مست


و باران من و تو درد و غم دارد
خدا هم خوب می داند
که این عدل زمینی ، عدل کم دارد

نظرات 11 + ارسال نظر
فرشته یکشنبه 13 دی 1388 ساعت 12:09 ب.ظ

سلام عزیزم .این شعر مال کیه؟ خیلی قشنگ بود

سلام فرشته جون.
من خودم هم نمیدونم این شعر برای کی هست !!!
چون خواهرم برام ایمیلش کرد که خودش هم نمیدونست شاعرش کیه !
اگه میدونستم حتما اسم شاعر قید میکردم .

مثل هیچکس یکشنبه 13 دی 1388 ساعت 06:18 ب.ظ http://paaeez.blogsky.com

آفرین
زیبا بود..

خوشمان آمد

قربان شما...

به دل ما هم نشسته است !

مامان مهدیار دوشنبه 14 دی 1388 ساعت 01:27 ب.ظ


سلام
پس نظر من کجاست ؟
نکنه تایید ن کردی کلک ؟

همینجاست ..پائین.!!!!
من نمیتونم تو وبلاگت نظر بذارم !!!!!!!چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مامان مهدیار دوشنبه 14 دی 1388 ساعت 06:25 ب.ظ


سوده جون یادم رفت بنویسم که وبلاگت خیلی دیر باز میشه . علتش چیه ؟ یعنی حداقل 5 دقیقه طول می کشه . من از روی صداش میفهمم باز شده .

آره والله...............نمیدونم چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
حالا یه مهندس داریم به اسم آزاده جون که احتمالا میتونه کمکم کنه.

آزاده دوشنبه 14 دی 1388 ساعت 07:03 ب.ظ

گریه دار بود.. گ ر ی ه د ا ر ر ر ر ر ر

آزاده دوشنبه 14 دی 1388 ساعت 07:04 ب.ظ

سوده جون میگم دوس داری واسه نظراتت شکلک داشته باشی.. مثه نظرات من؟

آرزو جون
چرا دوست ندارم!!!!!!!!
هزار تا سوال دیگه هم دارم که باید مزاحمت بشم.

آزاده سه‌شنبه 15 دی 1388 ساعت 09:58 ب.ظ

خواهش میکنم مراحمید.. ازین آدرس دانلود کن.. سوسن جون زحمت آپلودشو کرده..

http://www.4shared.com/file/169594494/93704b1e/ghalebe_nazarat.html

ممنون آزاده جون

آزاده پنج‌شنبه 17 دی 1388 ساعت 06:00 ب.ظ

سلام عزیزم.. مهربونی از خودته
چرا اینجوری شده این صفحه؟ اون متنو باید تو صفحه ی جداگانه ی نظرات بذاریا؟ گذاشتی؟

فرشته شنبه 19 دی 1388 ساعت 08:52 ق.ظ

خانم خانما وبلاگ میزنی لطفا زوذ به زوذ آپلوذش کن این چه وضعی است هر وقت میاییم میبینیم هنوز همون قدیمیه است؟ دهه(یعنی دعوا)

ترسییییییییییییییییییییییدم !!!
حالا چرا میزنی ؟
ok .. دعوا نداره که !!!

پادرا یکشنبه 20 دی 1388 ساعت 02:56 ق.ظ http://www.padra.blogsky.com

زیبا زیبا زیبا

کپی اش کردم که چند بار بخونمش
چقدر فکر و نگاه عمیق پشت این متنه !

الف.و دوشنبه 5 بهمن 1388 ساعت 11:18 ق.ظ http://gerdane.blogsky.com

بسیار زیبا بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد