می نویسم که یادم بمونه ... .

رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند .

می نویسم که یادم بمونه ... .

رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند .

رویای الهام

چرا اینجوری ؟

مرگ حقه ولی خونواده الهام میتونن این داغ سنگین تحمل کنن ؟

چرا مردم رحم و مروت یادشون رفته ؟

چرا بعضی ها سر بریدن و خفه کردن آدمای دیگه براشون مثل آب خوردن میمونه ؟!

الهام خیلی جوون بود و مستحق این نبود که جلوی دختر 5 سالش چاقو بخوره و خفه بشه .

صوفیا خیلی کوچیکتر از اینه که تا مرز مرگ چاقو بخوره و این غم ابدی و سخت ببینه و تحمل کنه .

چرا باید تو بیمارستان مدام گریه کنه و بگه :" من دیگه مامان ندارم .. من دیدم مامانمو کشتن ."

.

.

.

خدایا به خونوادش صبر بده ..

دیدن صحنه ای که مسعود اسم الهامو روی اعلامیه ببوسه و گریه کنه خیلی سخته .

شنیدن ناله های مادر و خواهراش خیلی دردناکه .

نظرات 4 + ارسال نظر
یک جهان سومی جمعه 2 مهر 1389 ساعت 11:07 ق.ظ http://www.gerdane.blogsky.com/


روزگار عجیب غریبیست نازنین

آری ...

زهرا مامان مهدیار شنبه 3 مهر 1389 ساعت 06:37 ب.ظ


وای ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟////
خوب آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا توضیح ندادی ؟؟؟؟؟؟؟؟///

همین بسه دیگه ... فقط خواستم بنویسم تا همیشه یادش باشم .

آرزو مامی پرستو پنج‌شنبه 29 مهر 1389 ساعت 11:38 ب.ظ

too

فرشته یکشنبه 9 آبان 1389 ساعت 11:38 ب.ظ

سلام خانم نا پیدا. هیچ معلوم هست کجایی. آبانی عزیز تولدت مبارک. خانم به مناسبت تولدتون هم که شده رخ بنمایید و الطفاتی کنید.

قربون محبتت.
تولد خودت هم مبارک .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد