می نویسم که یادم بمونه ... .

رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند .

می نویسم که یادم بمونه ... .

رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند .

خدا ! جوجوی من در پناه تو شاد باشه .

فکر نمیکردم بتونم به این زودی تصمیم به این مهمی بگیرم . طبق برنامه ریزی خودم دیبا باید وقتی که 4 سالش تموم میشد بره مهد ولی یه شبه نظرم عوض شد و فکر میکنم که الان مهد برای دیبا خوبه .

خودش هم دوست داره که بره مهد و با دوستای جدید بازی کنه.

الان داشتم وسائل مورد نیاز فردا رو براش آماده میکردم که بذارم تو کیفش . یه لحظه استرس و نگرانی کل وجودمو گرفت و قطراتی اشک از گوشه چشام با آرامش به پائین خزید ( من جون میدم برای شاعر شدن و این صوبتا )! یاد روز کنکور افتادم! مداد سیاهم نوک داره ؟ پاک کن برداشتم ؟ وای تراش یادم نره ! دستمال کاغذی به مقدار زیاد برای پاک کردن اشک چشمم که مثل آب چشمه زلاله و همینطوریه مشت شکلات که اگه فشارم اومد پائین سریع یه دونه بندازم بالا . امشب هم انگاری بچه رو میخوام بفرستم خارجه !!! براش کلی خوراکی گذاشتم ! گفتم نکنه بچه مثلا هوس بادوم هندی یا کیک و چیز دیگه بکنه, حداقل تو کیفش داشته باشه .

خلاصه که خراب این مرام مادرانه ام هستم !!!

نظرات 6 + ارسال نظر
LOST دوشنبه 5 بهمن 1388 ساعت 12:45 ق.ظ http://www.lost6.ir

salam
che webe jalebi dari,age movafegh bashi baham tabadole link konim, shoma mano ba onvane :: serie sheshome seriale lost :: (be farsi) link kon baed ham khabaram kon ke ba che onvani linket konam
Movaffagh bashid

الف.و دوشنبه 5 بهمن 1388 ساعت 11:14 ق.ظ http://gerdane.blogsky.com

آخی ی ی ی... الهی ی ی ...
ایشالله خدا برات نگهش داره.

زهرا مامی مهدیار دوشنبه 5 بهمن 1388 ساعت 05:10 ب.ظ

خوب عزیزم تصمیمت رو گرفتی و نمیشه کاریش کرد . توصیه های ایمنی منو جدی بگیر
1- زیاد خوراکی تو کیفش نزار تو محیطی که خودت نیستی به اعتدال بخوره بهتره به خاطر هزار دلیل
2- از همون روز اول خودتو یه آدم وسواسی نشون بده که اگه یه ذره خط افتاد رو دست بچت مثلا غش میکنی اینجوری هواشو بیشتر دارن
3- کارخوبی میکنی ولی کار بدی هم میکنی اینو یادت باشه که هیج کس جای مامان بجه رو نمیگیره ولی اگه خودت میخوای بری دانشگاه بی برو برگرد کاردرستی میکنی
4- مسلما تو حرف زدن پیشرفت میکنه صد البته ح رفهای بد هم یاد میگیره
5- نمی دونم به حرف من رسیدی یا نه که اینجا مهد خوب نداره اگه دیدی خوبه منم سال دیگه مهدیارو اونجا ثبت نام کنم
6- مهد کودک جای مطمئنی برای بچه های به سن مهدیارو دیباست . به شرطی که مربی شون هم توانایی آموزش و سرگرمی اونارو داشته باشه وگرنه صبح تا شب به خاطر سنی که دارن تو سروکله هم میزنن
6- اینکه بهت نمیاد اینقد شجاع باشی
7- پشیمون نشی دیگه
8- میتونی از دو روز یا سه روز تو هفته شروع کنی با ساعت کم
9=- دنیا رو ببین کی داره کیو ارشاد می کنه هزارنفر باید منو راهمایی کنه
10- بوس بوس

سلام خانم معلم .
اجازه خانم معلم
توصیه های ایمنی شما کاملا درسته . ممنون از همدلی و هم فکری شما .
حالا من دو دل شدم .. طبق بند ۷ اگه پشیمون بشم چی میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منهم
بوس

فرشته سه‌شنبه 6 بهمن 1388 ساعت 12:14 ق.ظ

مبارک باشه .خودت هم باهاش میری یا نه؟ با مرام راستی ببین وبلاگت چرا اینقدر دیر باز میشه؟ کلی طول میکشه تا صفحه کامل بشه

یه وردی خوندم و فوت کردم به وبلاگم که دیر باز بشه تا ببینم کی منو دوست داره و منتظر میمونه تا وبلاگ بخونه !
گرفتی آبجی جون ؟؟؟

افروزه سه‌شنبه 6 بهمن 1388 ساعت 10:50 ق.ظ

سلام سوده جون ، کار خیلی خوبی کردی ......... بچه ها توی هیچ خونه ای حتی با وجود یه پدر و مادر فداکار ، نمیتونند روابط اجتماعی و ارتباط برقرار کردنو یاد بگیرند ....... دست راست دیبا رو سر دختر من ....... تو این محل یه مهد کودک هست ....... خیلی هم نزدیکه ..... این خونه رو به خاطر مهدش دوست دارم من هم ایشالله بعد عید میذارمش ...... به امید اون روز .......

یعنی چی دست راست دیبا رو سر صدف ؟
اگه انگشت کوچیکش هم از دور و بر سر صدف رد بشه پشیمون میشی ! چون دختر من تو مهد ,مثل جوجه ها که تو مزرعه دنبال مامانشون راه میوفتن بود . خدا رو 1000 بار شکر از کنارم تکون نخورد !

آزاده پنج‌شنبه 8 بهمن 1388 ساعت 12:34 ب.ظ http://callmyname.blogsky.com/

سوده جون کجایی؟ دلم برات تنگیده ها

منهم همینطور آزاده جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد