می نویسم که یادم بمونه ... .

رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند .

می نویسم که یادم بمونه ... .

رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند .

بیوگرافی

خدا رو شکر که بعد از چندین سال تنبلی بالاخره عزمم جزم کردم و تصمیم گرفتم که بیام و یه وبلاگکی بسازم و توش یه چیزائی بنویسم و یه روحیه ای بگیرم.

ایشالله به حق پنج تن آل عبا مثل وبلاگ قدیمیه به دست باد سپرده نشه که الان حتی نمیدونم اسمش چی بود !!!

خب....

اول بسم الله یه کم از خودم بگم.  

خانمی 28 ساله( همراه با آب , برق , گاز , تلفن ) که کمتر از یه ماه پیش رفتم تو 29 .... یه دختر دارم مثل گل می مونه.....خدائیش که فک کنم هیچ کس اندازه دیبای مو فرفریم دوست نداشته باشم...دیبای من 2 سال و 8 ماهشه... تموم زندگی منه.... البته به بابای دیبا هم میگم که تو همه زندگی منی ...نیست که مردا خیلی نازک نارنجی هستن و نیاز به محبت دارن باید مدام الکی هم شده قربون صدقه اشون بری که مبادا یه روز برن و یه دسته گل به آب بدن ....اونوقت بیا و درستش کن ! از شوخی گذشته , همسرم..قند عسلم.. جیگر خودم.. خیلیییییییییییییی ماهه.. خدا پدر و مادرشو بیامرزه که عجب چیزی درست کردن !آقای همسر ما در نهایت خوبی , صبوری , همدلی , خوش اخلاقی , مردم داری و ... به سر میبرن....خدا رو 100000 مرتبه شکر که همچین همسر و فرزندی نصیب من کرده .  

راستی...

اون بالا مالاها یه چیزی نوشتم...خوندیش ؟؟؟

" رسم عاشقی در این است که ...... "

یادش به خیر .. ای جوونی ..کجائی که یادت به خیر ؟! تف به این دنیا .... چقدر زود میگذره ! اون روزها که عاشق معشوق بودیم ( فک نکنید الان نیستیم !! ) یه روز تو یونیورسیتی آقای همسر ( البته اون روزا سمت ایشون آقای همسر نبود ... ایشون حکم اون شاهزاده سوار بر اسب سفید برام داشت ) یه کاغذ پاره پوره به اندازه 7*3 سانت(شاید هم کوچیکتر) بهم داد که فکر کنم با مداد سیاه یا شاید هم خودکار مشکی که جوهرش داشت تموم میشد روش اون جمله بالائی رو نوشته بود ... انقده ذوق کردم که نگو ! خدائیش داشتم ذوق مرگ میشدم ! اون کاغذ برای من خیلی عزیزبود. حالا اگه ما خانما بودیم, میرفتیم پیش یه خطاط که تو مسابقات لیگ برتر باشگاههای اروپا قهرمان شده باشه ..ازش میخواستیم تمام زور خودش بزنه...اون جمله رو برامون بنویسه و بعد اون کاغذ میذاشتیم تو یه پاکت شیک که با کلی قلب ملب قرمز مرمز تزئینش کرده بودیم ...و در نهایت یه کاغذ کادو خوشگل و یه روبان قرمز ! اونوقت با فیس و چ س میرفتیم پیش همون شاهزادهه و کلی هم کلاس که برات یه یادگاری زیبا آوردم .. شاهزادهه یه نگاهی بهش میکنه ...روبان میکنه و میندازه رو زمین , کاغذ کادو پاره میکنه ( اون لحظه انگاری قلبمون پاره میکنه ) از تو پاکت کاغذ بر میداره و چه توقعی ازش داری ؟ من اگه بودم توقع داشتم که بگه : " عزیزم , این بهترین هدیه هستش که تا حالا کسی بهم داده.. چه جمله زیبائی ! چه خط قشنگی ! " امممممما .. شاهزادهه بهت میگه :"" ای کلک ! کلاس خطاطی میری ؟ از تمرین هات برام آوردی ؟ بدک نیست."" آخرش میدونی بعد از این همه سگ دو زدن و تلاش برای جذب شاهزاده , عاقبت اون کاغذه چی میشه ؟ یا تو دانشگاه جاش میذاره و دیگه هم پیدا نمیشه .. یا به عنوان اسباب بازی تقدیم خواهرزاده شاهزاده میشه که موشک بسازه و سرش گرم باشه ( خدا وکیلی این مورد راست میگم.. چون به سر خودم اومده )

برای دومین بار عرض میکنم  ..از شوخی گذشته, اون روزا روزی صد بار اون کاغذ نگا میکردم و چقدر برام بارزش بود و الان بعد از گذشت چند سال جمله نوشته شده تواون کاغذ برام ارزشمنده .

نظرات 5 + ارسال نظر
سایه یکشنبه 15 آذر 1388 ساعت 02:59 ق.ظ

خیلی خوبه که انقدر دختر موفری و آقای همسر دوست دارید.
همیشه شاد باشید.

ب چهارشنبه 18 آذر 1388 ساعت 10:23 ق.ظ http://azalia.blogsky.com

وای کلی خندیدم دختر از نوشتنت.
خیلی باحال بود.چه خاطره خوجملی بود.
عکس دخمل خوشگلتم بذار ببینیمش.
اینایی که نوشته بودی فرق احساس دخترا و پسراست و خوب بامزگیش به همینه دیگه)))

مامان مهدیار پنج‌شنبه 19 آذر 1388 ساعت 08:55 ب.ظ


خانمی اولا مبارکه
دوما ما یکی دربست چاکریم
سوما اینکه ( این بند خیلی مهم می باشد )
ما به این بیوگرافی مختصر در قسمت عشق قانع نیستیم لطفا بی زحمت مفصل . مخصوصا در مورد شیطنت خودت !
بوسس

ببین خانم خانما ....تو که بیشتر چیزها رو میدونی. حالا اگه بچه خوبی باشی یه روز کامل برات همه چی تعریف میکنم. ok ؟

مینا جمعه 20 آذر 1388 ساعت 06:31 ب.ظ

تو نامه چی نوشته بود

ببین مینا جان....نداشتیما.
قرار نیست از وسط مسطا بخونی.
تو نامه نوشته بود:
رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند.
خوش باشی.

فرشید شنبه 21 آذر 1388 ساعت 07:23 ق.ظ

:))))))))))))))))
خـــــــــــیلی باحالی :))))


همین!

ممنون !!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد