می نویسم که یادم بمونه ... .

رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند .

می نویسم که یادم بمونه ... .

رسم عاشقی در این است که عاشق به تمام مظاهر معشوق دل ببندد و او را در هر لباسی که میبیند تقدیس کند .

امان از حرف مردم !

دیشب با یه آقائی به نام " محمد آقا " صحبت میکردیم . محمد آقا تو یکی از دههای ترکمن صحرا زندگی میکنه. میگفت چند وقت پیش تو دهشون یه دختر و پسری با هم ازدواج کردن که دختره 10 ساله و پسره 12 ساله بود ! از فردای عروسی عروس و داماد (!) جلوی در خونشون با هم بازی میکردن . محمد آقا میگفت که تا یه مدت اکثر وقتها عروس خونه باباش بود و داماد هم خونه باباش تا یه کم که بزرگتر شدن رفتند سر خونه و زندگیشون .

خیلی تعجب کردم !

البته توی روستاهای خیلی محروم و دور افتاده این چیزها خیلی عجیب نیست ولی به نظر من ظلمه بزرگیه در حق اون بچه ها .

 

حالا یاد حرفهای دور و اطراف خودم افتادم.

تو این دوره و زمونه وقتی وارد دانشگاه میشی و یکی دو سالی که درس میخونی هر کی میبینت میگه : ازدواج نکردی ؟ این زمزمه ها خیلی وسعت میگیره و وقتی که فارغ التحصیل میشی به اوج خودش میرسه . ازدواج نکردی ؟ نمیخوای ازدواج کنی ؟ زود باش . سنت داره میره بالا . بد پسند میشی . خواستگارات کم میشن !!!! و هزار تا حرف دیگه .

حالا به یه نفر جواب مثبت میدی و دوران خوش عقد یا نامزدی سپری میکنی . هر کی میبینت میگه : عروسی نکردید ؟ زود عروسی بگیرید و برید سر خونه و زندیگیتون . دوران عقد زیاد خوب نیست !!!! توی اون دوران به جای لذت بردن از در باغ سبزائی که داماد نشونتون میده باید به پرسش ها و نگرانی های (!) اطرافیان پاسخ بدی.

خلاصه عروسی میکنید و به سلامتی میرید سر خونه و زندگی خودتون . باور کن هنوز چند ماه از عروسی نگذشته باز سوالاتی به ذهن دور و بری ها میرسه . بچه دار نشدید ؟ بچه نمیخواید ؟ نذارید خیلی دیر بشه . اگه خیلی جلوگیری کنید ممکنه بعدش به سختی بچه دار بشید . یه دونه بچه به زندگیتون رنگ و روه میده !!!!

خلاصه بالاخره بچه دار شدید و دارید با تمام خوشی های بچه میسازید .هنوز بچه از آب و گل در نیومده باز یه چیزائی میشنوید . یه دونه بچه کمه . لوس میشه . تنها میشه . یکی میگه همین الان یه دونه بیار که تفاوت سنیشون کم بشه و با هم بزرگ بشن ! یکی دیگه میگه بذار این بزرگتر بشه و خستگیت در بیاد اونوقت حتما یکی دیگه بیار چون بچه اولیه خیلی کمکت میشه!!!!

امان از دست مردم که حرفها و نظرات پزشکی و روانشناسیشون تمومی نداره.

حالا اینهائی که میگن دو تا بچه بیار بارها از خودشون شنیدم که میگن : "بچه چیه ؟ بلای جون . بزرگ بشن میرن سر خونه و زندگی خودشون و کاری به ما ندارن . خوش به حال خانم فلانی که یه دونه داره ."

والله نمیدونیم کدوم حرفشون باور کنیم ؟

همچین آدم میندازن تو شک که این مساله """ بچه دوم """ برای من شده یه معضل بزرگ !

من که تصمیم خودم گرفتم و همین یه دونه جوجو برام کافیه ولی نمیدونم چرا هر کی منو میبینه یادش می افته که بگه باید یکی دیگه بیاری. کلمه باید حال کردی ؟؟؟ خدائیش همینجوری میگن. با اعتماد به نفس بالا میگن تو بالاخره باید یکی دیگه بیاری.

الله اکبر .

خدا یه صبری به ما بده از دست این قوم بیل بیل سرمونو نکوبیم به دیوار!

نظرات 7 + ارسال نظر
آزاده چهارشنبه 18 آذر 1388 ساعت 05:32 ب.ظ http://callmyname.blogsky.com

الهی (خنده) .. یه خورده فکر مردمم باش ، خب اگه حرف نزنن پس چیکار کنن با اینهمه نظر روانشناسانه .. ولی خداییش گاهی وقتا که حواسمون نیست می بینیم کلی راه از زندگیمونو با حرف اینو اون پیش رفتیم.. با این مساله بچه دومت منو یاد دوستم انداختی.. چون خودش تک فرزند بوده و تنها.. حرف دیگران زیاد اذیتش نمیکنه چون به فکر دومی هست و جمله ش اینه نمیخوام بچه م مثه من تنها باشه..
راستی چه خوب که از دلنوشته هام خوشت اومد.. آره از خودمه.. شاد باشی مامان جوجو

محمدرضا.ع چهارشنبه 18 آذر 1388 ساعت 10:32 ب.ظ http://www.hamsafariran.blogsky.com

سلام -وبلاگت دیدم بدکی نبود . انشالله موفق باشی-اگه خواستی میتونی من لینک کنی-فدات

علیرضا پنج‌شنبه 19 آذر 1388 ساعت 01:06 ق.ظ http://www.smstak.blogsky.com

سلام مرسی از این که بهم سر زدی دوباره بهم سر بزن و با نظراتت منو خوشحال کن مرسی فعلا بای

یاسمن پنج‌شنبه 19 آذر 1388 ساعت 05:36 ب.ظ http://mehrabooni-sedaghat.blogfa.com/

وای منم سر دومی دیونه شده بودم هر کی منو میدید یه نظر میداد یکی با اصرار میگفت دومی رو بیار یکی میگفت نیار انگار من ازشون نظر خواستم!رامین انقدر حرص میخورد که نگو . میگفت آخه خصوصی ترین مسئله زندگی ادم بچه دارش دنشه چه کار زشتی میکنن اونایی که تو این مسئله دخالت میکنن.

هما پنج‌شنبه 19 آذر 1388 ساعت 07:52 ب.ظ http://homayebahari.persianblog.ir

عزیزم سلام
بله آزمایش داده بودن و ظاهرا مشکلی نبود....پستت را خواندم نباید حرف مردم را جدی گرفت مردم همیشه حرفی برای گفتن دارند!ما کار خودمان را میکنیم و هر وقت خواستیم ازدواج و یا هر کار دیگری میکنیم!

هما جون
ممنون که جواب سوالمو دادی.

مامان مهدیار پنج‌شنبه 19 آذر 1388 ساعت 08:33 ب.ظ


بابا ایول !
نمی دونی چقد ذوق کردم دیدم وبلاگ داری . یعنی حال کردم . میخوام تمام پست ها رو بخونم بعد نظر بدم . کلک چرا زودتر نگفتی ؟ تازه میخواستم بهت پیشنهاد بدم برا وبلاگ نویسی . کار خیلی خوبی کردی . من از امروز مشتری دائمتم . اگه لایق بدونی . بوسسسسسسسسسسسسسس

دیبا گلی رو ببوس

عزیزم
خودت میدونی من همیشه وبلاگ قشنگتو میخونم و خوشحال میشم تو هم با من باشی.

آزاده جمعه 20 آذر 1388 ساعت 09:22 ق.ظ http://callmyname.blogsky.com

ممنونم از لطفت سوده جون.. منم آرزومندم سلامت و شادی تو و خونواده ات هستم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد