-
دنیای ساغر
شنبه 21 آذر 1388 02:16
سریع از پله ها رفتم بالا و از توی انباری روغن مایع , روغن سرخ کردنی, رب گوجه, ماکارانی و چند بسته پودر ژله برداشتم و گذاشتم توی پلاستیک . به زور کیف خودم و ساک لباسهای دیبا و یه عروسک بزرگ تو جعبه واین پلاستیک تو یه دستم جا دادم و با دست دیگم دستهای دیبا رو گرفتم و از خونه اومدیم بیرون . سوار ماشین شدیم و رفتم خونه...
-
امان از حرف مردم !
چهارشنبه 18 آذر 1388 15:26
دیشب با یه آقائی به نام " محمد آقا " صحبت میکردیم . محمد آقا تو یکی از دههای ترکمن صحرا زندگی میکنه. میگفت چند وقت پیش تو دهشون یه دختر و پسری با هم ازدواج کردن که دختره 10 ساله و پسره 12 ساله بود ! از فردای عروسی عروس و داماد (!) جلوی در خونشون با هم بازی میکردن . محمد آقا میگفت که تا یه مدت اکثر وقتها عروس...
-
شب بیداریها به عشق ... !
سهشنبه 17 آذر 1388 01:54
دستی دستی چه بلائی سر خودم آوردم ! آخه یکی نیست بگه زن نونت نبود آبت نبود دیگه وبلاگ درست کردنت چی بود !!!!!!!!!! من الان وبلاگ زده شدم ... فک کنم چون اولشه ذوق زده شدم و همش دوست دارم بیام اینجا. آخه میدونید مشکل چیه ؟ من همینجوری شبها ساعت 2 میخوابیدم..این چند شب میام اینجا و ساعت 3 - 3:30 میخوابم ! همه دستها بالا و...
-
اندر احوالات ما و جوجو
دوشنبه 16 آذر 1388 01:24
قبلا عرض کرده بودم که یه جوجو دارم که خیلی دوسش دارم..جوجو ما وقتی که خیلی نی نی تر بود به طرز وحشتناکی به من وابسته بود.مث سیریش چسبیده بود به من!من اگه از جام تکون می خوردم جوجو اول اک و اوک میکرد و بعدش اگه خودمو بهش نمیرسوندم دهن باز میکرد و ضجه میزد ..رنگش میشد بنفش پررنگ ..چشمهاش سرخ .. لبهاش سیاه...!!! جل...
-
اعتراضات رسمی یک نی نی چهارده ماهه !
یکشنبه 15 آذر 1388 16:03
اعتراضات رسمی یک نی نی چهارده ماهه! با تکیه بر ضرب المثل مشهور؛ فلفل نبین چه ریزه، بشکن بریز تو آبگوشت!!! آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی پیاز خورده ی غیر پاستوریزه، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشده ات را به سر و صورت حساس من نمالید! plz خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط...
-
غدیر
یکشنبه 15 آذر 1388 15:20
ای کاش علی شویم و عالی باشیم هم سفره کاسه سفالی باشیم چون سکه به دست کودکی برق زنیم نان آور سفره های خالی باشیم عید بیعت مبارک
-
بیوگرافی
یکشنبه 15 آذر 1388 02:53
خدا رو شکر که بعد از چندین سال تنبلی بالاخره عزمم جزم کردم و تصمیم گرفتم که بیام و یه وبلاگکی بسازم و توش یه چیزائی بنویسم و یه روحیه ای بگیرم. ایشالله به حق پنج تن آل عبا مثل وبلاگ قدیمیه به دست باد سپرده نشه که الان حتی نمیدونم اسمش چی بود !!! خب.... اول بسم الله یه کم از خودم بگم. خانمی 28 ساله( همراه با آب , برق ,...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 آذر 1388 02:50
خدا رو شکر که بعد از چندین سال تنبلی بالاخره عزمم جزم کردم و تصمیم گرفتم که بیام و یه وبلاگکی بسازم و توش یه چیزائی بنویسم و یه روحیه ای بگیرم. ایشالله به حق پنج تن آل عبا مثل وبلاگ قدیمیه به دست باد سپرده نشه که الان حتی نمیدونم اسمش چی بود !!! خب.... اول بسم الله یه کم از خودم بگم. راستی... اون بالا مالاها یه چیزی...
-
بیوگرافی
یکشنبه 15 آذر 1388 02:48
خدا رو شکر که بعد از چندین سال تنبلی بالاخره عزمم جزم کردم و تصمیم گرفتم که بیام و یه وبلاگکی بسازم و توش یه چیزائی بنویسم و یه روحیه ای بگیرم. ایشالله به حق پنج تن آل عبا مثل وبلاگ قدیمیه به دست باد سپرده نشه که الان حتی نمیدونم اسمش چی بود !!! خب.... اول بسم الله یه کم از خودم بگم. راستی... اون بالا مالاها یه چیزی...